اندر احوالات ماه ششم ...

به نیمه سال اول زندگیت رسیدی و توی همین شش ماه من و بابایی رو عاشق و شیفته خودت کردی !


هر روز دیدن شگفتی که توی اون روز برامون رقم میزنی ذوق زده تر از قبل میشیم !

 

دیگه با کمک مامانی میتونی بنشینی ...

صورت مامان رو توی دست هات میگیری و سعی میکنی بینیم رو لیس بزنی ...

ادامه نوشته

به بهانه شش ماهگی

وقتی برای لحظاتی مشغول غیر از تو میشم و زمانی که برمیگردم به سمتت و میبینم ثانیه هاست خیره به من نگاه میکنی تا من متوجه بشم و به صورتم لبخند بزنی همونجا دنیا برام تموم میشه و همه چیز ارزش خودشون رو از دست میدن !


وقتی شب ها زمانی که توی آغوشم در خواب شیر میخوری و هم زمان با دست کوچیکت دنبال دهانم میگردی تا با انگشتات با لب هام بازی کنی دنیا همون یک لحظه میشه و تمام بی خوابی هام رنگ میبازن و تازه از عشق تو بی خواب میشم و هر چه قدر به صورتت نگاه میکنم سیر نمیشم !


وقتی ...

ادامه نوشته

گلچین عکس پنج ماهگی

Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

به بهانه پنج ماهگی

یه وقتایی با خودم میگم نکنه دارم خواب میبینم !


نکنه این همه خوشبختی و با تو بودن رو دارم خواب میبینم !؟


نکنه تموم بشی ؟

میترسم ...

اندر احوالات ماه پنجم

خوب دیگه غریبه و آشنا رو تشخیص میدی و کم کم داری غریبی کردن رو یاد میگیری ...




واسه آشناها میخندی و به غریبه ها اخم میکنی و دوست نداری توی بغلشون بمونی ...

با دیدن بابایی ذوق میکنی ولی مامانی رو به هر کسی ترجیح میدی (حتی بابایی) !!!

ادامه نوشته

گلچین عکس چهار ماهگی

آپلود عكس , آپلود رايگان عكس , آپلود تصوير , آپلود فايل , آپلود سنتر ,آپلود عکس برای وبلاگ , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان, free image upload center , آپلود رایگان فیلم , آپلود عکس برای بلاگفا

ادامه نوشته

به بهانه چهار ماهگی

امروز وقتی از توی بغل خاله الهام دست هات رو باز کردی و یک کمی خیز برداشتی به سمت من که بغلت کنم فهمیدم دیگه واسه خودت حسابی مرد شدی و مامانت رو از بقیه تشخیص میدی ...

راستش رو بخوای روز ماهگرد چهار ماهگیت نتونستم برات بنویسم ,یعنی دوست ندارم این نوشته ها از سر وظیفه باشه ,دلم میخواد حرف های دلم رو برات بگم ...


ادامه نوشته

اندر احوالات ماه چهارم

دیگه داری شیطون میشی هااااااااااااااااااااا !


شیر هم که خوب نمیخوری ...


دکترت میگه از شدت کنجکاوی هر کاری رو به شیر خوردن ترجیح میدی ...

فقط شب ها توی خواب میتونم بهت شیر بدم و شما هم کامل بخوری ...

ادامه نوشته

گلچین عکس سه ماهگی

شصت و یک روزگی (عروسی خاله مصی ,بغل خاله فری)

آپلود عكس , آپلود رايگان عكس , آپلود تصوير , آپلود فايل , آپلود سنتر ,آپلود عکس برای وبلاگ , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان, free image upload center , آپلود رایگان فیلم , آپلود عکس برای بلاگفا

ادامه نوشته

به بهانه سه ماهگی

این روزا ...

راستش رو بخوای این روزا دیگه دل کندن ازت واسم خیلی سخت شده پسرم ,حتی وقتی میخوابی هم دلم برات تنگ میشه !

واسه خنده هات که دیگه ارادی شدن و آدم رو سر شوق میارن ...

واسه بغض کردنات وقتایی که دیر بغلت میکنم ...

واسه دست و پا زدنات وقتایی که شیر میخوای ...

واسه اصواتی که هنگام خواب مثل یک ملودی از خودت درمیاری ...

واسه صحبت کردنات (با زبون بی زبونی ,به زبون آغو) ...

واسه ...

ادامه نوشته

اندر احوالات ماه سوم

به قول دکتر پروند (پزشک متخصصت) ماه سوم تولد نی نی ها ماه عسل مامانا و باباهاست ...

دیگه خنده هات ارادی شدن ...

بابایی و مامانی رو کاملا میشناسی و براشون ذوق میکنی ...


اون کولیک لعتنی هم بار و بندیلش رو بسته و کم کم داره میره ...

یه شب هایی هم دیگه واست صدای سشوار نمیذاریم ...

ادامه نوشته

گلچین عکس دو ماهگی

سی و دو روزگی ...

آپلود عكس , آپلود رايگان عكس , آپلود تصوير , آپلود فايل , آپلود سنتر ,آپلود عکس برای وبلاگ , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان, free image upload center , آپلود رایگان فیلم , آپلود عکس برای بلاگفا

ادامه نوشته

به بهانه دو ماهگی

دو روز از دو ماهه شدنت میگذره و من تازه وقت کردم واست بنویسم !


اونم تو چه شرایطی !؟


تو شرایطی که شما واکسن های دو ماهگیت رو زدی و ساعت 3 صبحه و من شما رو گذاشتم روی پام و تکون میدم که از خواب نپری !

ادامه نوشته

اندر احوالات ماه دوم

دیگه سینه مامان رو خوب نمیگیری و ترجیح میدی شیرخشک بخوری ,البته حق هم داری خوردن شیرخشک آسون تره ...


35 روزت بودکه زنگ زدم به دکترت و گفتم شیرخشکی که بهت میدیم بهت نمیسازه و مدام دل درد و دل پیچه داری اونم شیرخشکت رو عوض کرد و گفت آپتامیل 1 بگیرم واست ...

صبح روز 36ام (ساعت 1 صبح) بابایی و عمو سید رفتن شیرخشک رو خریدن و خاله مریم برای شما شیرخشک درست کرد و یهویی 150 سی سی خوردی و تا 8 صبح خوابیدی و من تازه فهمیدم دل دردهای شما به خاطر طرز تهیه غلط شیرخشک بوده (مامانی شیرت رو با آب جوشیده سرد شده درست میکرد)

ادامه نوشته

گلچین عکس یک ماهگی

وقتی وارد ساختمون خونه شدی و بابایی به یمن قدمت گوسفند قربونی کرد و از خون گوسفند به پیشونیت انگشت زدن ...

آپلود عكس , آپلود رايگان عكس , آپلود تصوير , آپلود فايل , آپلود سنتر ,آپلود عکس برای وبلاگ , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان, free image upload center , آپلود رایگان فیلم , آپلود عکس برای بلاگفا

ادامه نوشته

به بهانه یک ماهگی

توی آغوشم معصومانه خوابیدی و من رو به یک ماه پیش میبری ...

واست گفتم که چی شد و چه اتفاقاتی تو رو بخشی از زندگی من و بابایی کرد ,اما الان میخوام از احساساتم برات بنویسم ...

اومدی و شدی خورشید روزهام و ماه شب هام ...

ادامه نوشته

اندر احوالات ماه اول ...

از همون ساعتی که آوردنت توی بخش پیش مامانی و خاله الهام گردن داشتی و زمانی که خاله الهام بغلت میکرد تا بادگلوت رو بگیره سرت رو از روی سینه اش بلند میکردی تا ببینی بغل کی هستی و زمانی که نگاش میکردی دوباره سرت رو سینه اش میگذاشتی ...

از همون لحظه به دنیا اومدنت مجرای اشکیت بسته بود و روزی چند بار دست هامون رو میشستیم و کنار چشمای خوشگلت رو ماساژ میدادیم ...

از همون اول سینه مامان رو گرفتی و با ولع شروع کردی به مکیدن ...

از همون روزای اول توی رختخوابت میچرخیدی و پهلو به پهلو میشدی ...

بیشتر اوقات رو خواب بودی و فقط برای شیر بیدار میشدی ...

ادامه نوشته