امشب باز هم تنهایم
_ همیشه تنها بوده ام_
توی این خونه
گوشه تاریک این اتاق
پشت این میز!
من تمام لحظه هایم را با خود سر کرده ام
من همیشه گله هایم را
به این صندلی گفته ام
و شادی هایم را
با این قاب عکس قسمت کرده ام...
من همیشه با تمام اینها
خندیده ام!
یا که بی مهابا گریسته ام!
من همیشه تو را
در دیوار روبه رو میبینم و
صدایت را
از موسیقی غمگین هنگام خواب میشنوم!
من همیشه تنها بوده ام!!!
تنهایی گاه زیباست
و گاه چه تلخ!
تنهایی را در اغوش تو با شنیدن نفسهای گرمت
میتوان نواخت!
تنهایی را هنگام اشک ریختن در سکوت
میتوان لمس کرد!
تنهایی را باصدای پای عابری
که سکوت نیمه شب را میشکند
میتوان حس کرد!
تنهایی را در یک ساز غمگین میتوان نواخت,
تنهایی چشیدن یک سیلی از دست عزیز دل است,
تنهایی شنیدن طعنه هایی تلخ از لبانی است
که دوستشان میداری,
تنهایی ندیدن حتی یک لبخند از مردم است,
تنهایی کز کردن در گوشه تاریک باغ
زیر یک درخت در یک نیمه شب است,
تنهایی را باید حس کرد تا شناخت!
تنها خوش است
با خاطرات روزهای گذشته اش.
تنها غمگین است
به یاد بوسه هایی که زمانی گرم بود.
تنها خاموش است
چون به لبانش مهر سکوت خورده.
تنها وقتی میمیرد
هیچکس خزانش را نمی فهمد!!!
تنها در سکوت خود و اتاقش
میان ان همه درد و دل ناگفته
میمیرد...
این من تنهای تنها را
دریابید
که تنهایم
تنهای تنهای تنهااااااااااااااااااااااااااااااا