اولین مهمونی رسمی ...
اونجا خاله فری کلی عکس از من و شما گرفت که خیلی قشنگن ...
اینم احساسی ترینش !
اونجا خاله فری کلی عکس از من و شما گرفت که خیلی قشنگن ...
اینم احساسی ترینش !
عصری خاله مریم و عمو سید اومدن خونه مون که تصمیم گرفتیم برای خرید بریم بیرون (فروشگاه شهروند) !
من هم شما رو سیر کردم و جات رو هم عوض کردم و گذاشتمت توی کریر و رفتیم ...
اما ...از دیشب من و شما و بابایی باهم تنها شدیم رسما ,سه تایی...
دیروز 10 روزه شما بود و خاله الهام شما رو حمام کرد و من هم حمام رفتم و دایی حمید اینا و خاله الهام اینا شام خونه مون بودن که خاله راضیه و شوهرش عموحسین و خاله رضوانه هم برای دیدن شما اومدن و خلاصه کلی شلوغ بود خونه مون !
این 10 روز همه به خصوص خاله الهام و زندایی زهرا و عمه مریم که پیشمون بودن بهمون خیلی لطف کردن ,اگر اونا نبودن من نمیتونستم از پس کارهای اولین روزهایی که شما به دنیا اومده بودی بربیام ...
اما 10 روز خیلی سختی بود !!!
خیلی سعی کردم از خرید این کادو منعش اما گفت در صورت انتخاب نکردن من خودش یک سرویس رو برام انتخاب میکنه !
گفت اینطوری میخواد از من به خاطر تمام سختی هایی که کشیدم تشکر کنه ...
مرسی بابایی ...
حتما واست جالبه که یه نوزاد 4 روزه رو با خودم کجا بردم !!!
راستش رو بخوای امشب شب نیمه شعبانه و پارسال یه همچنین شبی سر کوچه بابااینا با زندایی زهرا ایستاده بودیم و داشتیم شیرینی و شربت پخش کردن عاشقای آقا امام زمان (عج) رو تماشا میکردیم که من خیلی دلم شکست و با چشمای گریون از آقا یه بچه خواستم و نذر کردم که اگر سال بعد یه همچنین شبی یه نی نی توی بغلم بود من هم 10 کیلو شیرینی بین مردم پخش کنم ...
دیروز بابایی رفت 20 کیلو شیرینی خرید و امشب هم رفتیم با هم پخش کردنش رو ببینیم ,البته شما توی ماشین بودی و از ماشین پیاده ات نکردیم ...
امشب باز هم به یاد پارسال اشک ریختم اما این بار اشک شوق و تشکر
...
برای هر کلمه ای که میخوام تایپ کنم باید چند ثانیه فکر کنم تا بتونم احساساتم رو همونطوری که هست واست بیان کنم نازنینم ...
امروز 3 روزه که به دنیا اومدی و پیش من و بابایی هستی !!!
قرار بود هجدهم تیر به دنیا بیای مامان ولی انگاری تو هم مثل من دیگه طاقتت طاق شده بود و روز یازدهم تیر اتاق شیشه ایت رو شکستی و پا به دنیای ما آدم بزرگا گذاشتی
!
الان برات میگم چه اتفاقی افتاد ...
در یکشنبه
روز یازدهم ماه تیر سال یکهزار و سیصد و نود و یک هجری شمسی 1391.04.11
مطابق با
روز یازدهم ماه شعبان سال یکهزار و چهارصد و سی و سه هجری قمری 1433.08.11
و برابر
روز یکم ماه جولای سال دوهزار و دوازده میلادی 2012.07.01
ساعت 19:30
وزن 3,620 کیلوگرم
قد 49 سانتی متر
دور سر 36 سانتی متر
در بیمارستان الغدیر تهران
توسط دکتر شایگان
زمینی شدنت مبارک
اعداد شانس : 3 و 7
سنگ خوش یمن : مروارید
رنگ : نقره ای , خاکستری
فلز وجود : نقره
حیوان : حیوانات صدف دار
شعار : من احساس میکنم
نماد : سرطان
ویژگیها و خصوصیات کلی متولدین تیر ماه !
عاطفی، احساساتی، با محبت و مهربانسال اژدها ...
(1391-2012) سال اژدها است.
اژدها سرشار از نیرو و شور نشاط زندگی است و تا هنگامی که جان در بدن دارد از پستی ، ناجوانمردی ، دورویی و شایعه پردازی فاصله می گیرد و در وجود او نشانی از حیله گری و دسیسه پردازی یافت نمی شود؛ با این حال ، او به بی آلایشی و معصومیت خوک نیست.
افزون بر این، به سادگی فریب می خورد ، ولی در عین حال ، شهامت پذیرش اشتباه و اعتراف به آن را دارد.
اژدها غالباً خود را در بدترین شرایط و موقعیت ها قرار می دهد , او آرمان خواه و کمال گرا به معنی واقعی است ، به همین علت همیشه طالب بهترین هاست . توقع او از خود و دیگران بیش از حد معقول است . وی از دیگران انتظار زیادی دارد وی در برابر ، انتظارات دیگران را تا حد امکان بر آورده می کند.
اژدها بد خلق ، سرکش ، لجوج ، سرسخت و حاضر جواب است و اغلب بی اندیشه سخن می گوید . اما به رغم این ویژگی ها ، سخنان و پندهای او بسیار با ارزش است . مردم به گفته های او گوش فرا می دهند و در حقیقت نفودش بر آنان غیر قابل انکار است .
میبینی ؟
هنوز توی دلمی ...
دیگه برای دیدنت من و بابایی داریم روز شماری میکنیم عسلم !
امروز رفتم دکتر و فکر میکردم آخرین معاینه مون هست ولی خوب دکتر گفت که باید هفته دیگه یعنی چهاردهم هم برای معاینه برم ...
صدای قلبت رو باز هم شنیدم و دلم غش رفت واسه اون تپیدن ها ...
فشارم هم خوب بود ,فقط خانوم دکتر زمان معاینه گفت شکمتون خیلی سفت شده و نی نی تون درشته و همه این ها احتمال زایمان زودرس رو افزایش میده ...
پذیرش بیمارستان رو هم بهم داد برای روز هجدهم تیر و حساب کردم و دیدم یازده روز به روز وصال مونده !
البته هر روزش برای من کلی میگذره اما تحمل میکنم به خاطر تو ...
درد خیلی اذیتم میکنه نازنین ,دعا کن این روزای آخر رو بتونم باز هم تحمل کنم ...
منتظرتم ,منتظر و بی تاب !
امیدوارم حالت هم به خوبی این لگدهایی که نثار مامانی میکنی باشه عزیزم !
راستش حال مامانی اصلا خوب نیست عزیزم ,از یه طرف معده درد و از یه طرف هم دردهای دیگه امانم رو بریده نازنینم اما همه رو تحمل میکنم فقط به خاطر تو
...
که در قاب این لحظه های
سراسر تنهایی ام بگذارم.
شور چشمانت را میخواهم
که جان خسته ام را
گرم کند.
بی تو
دنیا دفترچه خاطرات بی خاطره ایست
که تهی خواهد ماند.
بی تو
روزها دستان سرد تقدیرند که بر گلوی خسته من
راه نفس را میبندند.
بی تو
شب ظلمتی است
بی ستاره و ماه
که چشمهایم را میترساند.
بی تو
دلم آتشکده ای خاموش است
در حسرت هیزمی خشک.
بی تو
من شبزده ای دلتنگم.
بی تو
من
یک نفرم...
بی شک تو پر شتاب ترین خاطره
این دل زخمی و نامرادی
که حکایت دستانت
همچنان باقیست...
بال کبابی و دورچینش برای من غذاست اما توی پیش غذاها میذارمش به این علت که در کنار یک سری غذاها هم میتونه به عنوان پیش غذا سرو بشه !
مواد لازم:
بال مرغ=12 عدد
پیاز=1 عدد درشت
روغن مایع=1 ق غ
نمک=به میزان لازم
زرچوبه=1/8 ق چ
فلفل سیاه و قرمز=1/8 ق چ
آبلیمو=2 ق غ
روغن=به میزان لازم
قارچ=8 عدد متوسط
سیب زمینی=1 عدد بزرگ
دستور تهیه در ادامه مطلب: