اولین خریدمون با همدیگه
امشب برای دومین بار با هم رفتیم بیرون ...
عصری خاله مریم و عمو سید اومدن خونه مون که تصمیم گرفتیم برای خرید بریم بیرون (فروشگاه شهروند) !
من هم شما رو سیر کردم و جات رو هم عوض کردم و گذاشتمت توی کریر و رفتیم ...
اما ...تا پامون رو گذاشتیم توی فروشگاه شما غرغر رو شروع کردی و بعد از حدود نیم ساعت چنان قشقرقی به پا کردی که من کلافه شدم و تصمیم گرفتم برم بشینم توی ماشین و شما رو شیر بدم تا آروم بشی ...
من رفتم و توی ماشین شما رو شیر دادم و بابایی و دوستامون خرید کردن و برگشتیم خونه !!!
خلاصه که دومین خاطره بیرون رفتنمون خیلی خوب از آب درنیومد ...
الان که خوابیده بودی و داشتم به صورت ماهت نگاه میکردم و از آرامشت لذت میبردم به این فکر کردم که خوب تقصیری نداری ,هنوز به این دنیا و محیطش عادت نکردی و شاید اشتباه از من بوده که یه نی نی 12 روزه رو به این زودی وارد اجتماع کردم ...
به هر حال باز هم دوستت دارم ...
راستی امشب یک سرهمی خیلی خوشگل و یک شلوار تو خونه ای خوشگل هم واست خریدم
...
اینم عکس اولین خریدمون با همدیگه ...


همیشه دلم میخواست ...