یادش به خیر زمستونا انقدر برف میومد که برفایی رو که از روی پشت بوما میریختن پایین تا زیر تراس خونه ما میومد و خودش یه سرسره برفی بود و ما کلی ازش سو استفاده میکردیم و سرما میخوردیم و می افتادیم تو جا و سوپ و شلغم بود که به سمت شکم هامون روانه میشد!
اون موقع ها برف تا عید روی زمین میموند!