برف!
یادش به خیر زمستونا انقدر برف میومد که
برفایی رو که از روی پشت بوما میریختن پایین تا زیر تراس خونه ما میومد و
خودش یه سرسره برفی بود و ما کلی ازش سو استفاده میکردیم و سرما میخوردیم و
می افتادیم تو جا و سوپ و شلغم بود که به سمت شکم هامون روانه میشد!
اون موقع ها برف تا عید روی زمین میموند!
اون موقع ها برف تا عید روی زمین میموند!
+ نوشته شده در جمعه هجدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۵ ق.ظ توسط زهرا
|
همیشه دلم میخواست ...