قاشق داغ و فلفل!
یادش به خیر مامانم قاشق رو روی سماور میذاشت اماده واسه هر وقت که ما
شیطونی کردیم و همیشه هم زمان استفاده از قاشق داغ یا فلفل مامان بزرگمون
شفیعمون میشد و قول میدادیم و معذرت خواهی میکردیم و فرداش روز از نو روزی
از نو...
غافل از اینکه همه این شفاعت ها طرح ریزی شده بوده و مامان بزرگم با یه چشمک مامانم دخالت میکرده و اون سماوره هم خیلی وقتا خاموش بوده!!!
غافل از اینکه همه این شفاعت ها طرح ریزی شده بوده و مامان بزرگم با یه چشمک مامانم دخالت میکرده و اون سماوره هم خیلی وقتا خاموش بوده!!!
+ نوشته شده در جمعه هجدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۸ ق.ظ توسط زهرا
|